سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نیم نگاهی به آسمون
یکشنبه 89 اسفند 15 :: 6:12 عصر ::  نویسنده : مهتاب

 

 

دلم به تو گره خورده، به خودِ خودت....به تو که خدایی

اگر غیر این بود خلق نمی شدم

بلی گفتم... و تو چه خوش بینانه از من پذیرفتی!!

تو که می دانستی من نسیان گرم!

آمدم به روی زمین، هرچه خواستم، کردم.... و تو مهلتم دادی، چه خوش بینانه!

رحمتت بود که در زمین خانه امنی ساختی تا من را، تا منِ زمینی را، تا منِ غرق در لجن خودبینی را با خدابینی آشنا کنی!

چقدر رحیمی! چقدر مهربانی!

می خواهم من نیز این بار خوش بینانه به حضورت آیم.

نه این که باز عهد بندم و فراموش کنم، خوش بینانه به لطف تو می آیم

کفن پوش می آیم، سفید می آیم، خالی می آیم....تو همین را از من می خواهی

دیر شده.... وقتی دو دستی زندگی دنیایم را، آرزوهایم را، افکارم را دو دستی چسبیده ام، چگونه در این فرست اندک...

دیر شده!!

 

دوستای خوبم، واسه م خیلی دعا کنین، نمی دونم طلبیده میشم یا نه!

 




موضوع مطلب :
دوشنبه 89 اسفند 9 :: 6:56 عصر ::  نویسنده : مهتاب

هیئت هفتگی سه شنبه شب ها پیش کش به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)


تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان(عجل الله) صلوات

  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مهدی

 

چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا

دل سر گشته کجا وصف رخ یار کجا  

 قصه عشق منو زلف تو دیدن دارد

نرگس مست کجا همدمی خار کجا

 سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست

ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا
هر که را تو بپسندی بشود خادم تو

 خدمت عشق کجا نوکر سربار کجا
 

کاش در نافله ات نام مرا هم ببری

 که دعای تو کجا عبد گنه کار کجا


استضعاف

" و نرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین" (سوره قصص، آیه 5)

مستضعفین، وارثان زمین و قادر به درک حکومت مهدی (عج) هستند. از این رو شرط ظهور حضرت، استضعاف است. اما استضعاف چیست؟

استضعاف حالتی است که فرد در آن، ضعف، فقر و نیاز خود را در مقابل خدا، معنا و عالم حقیقت حس می کند.

با چنین تعبیری، اگر به جهان امروز و زندگی خود دقت کنیم، اثری از استضعاف نمی بینیم. امروزه فضای مدرنیته، زندگی تجملی، زیورهایی که در دکوراسیون خانه ها به کار می رود و بسیاری چیزهای دیگر همه ریشه در استکبار دارند. تمام همّ و غم بشر را رفاه و راحتی جسم پر کرده است. راحت طلبی و رفاه زدگی هرگز نمی گذارد ما طعم استضعاف را بچشیم؛ علاوه بر این، فکر و اندیشه ما را استکباری می کند، ولو این که از نظر مالی فقیر باشیم.

استکبار در بعد معنوی هم مطرح است. یعنی فرد به دنبال این است که به عنوان "مومن" مطرح باشد، یعنی عابدی که در پی رضای خدا نیست بلکه دل به صورت و ظاهر عبادات خود مثل نماز، حج و... بسته است.

سبحه بر کف، توبه بر لب، دل پر از شوق گناه

معصیت را خنده می آید ز استغفار ما

بر طبق آیه ذکر شده، بر مستضعفین منّت گذاشته شده است؛ همین ها هستند که یار امامند. یار امام کسی است که از هر تشخّصی گذشته باشد؛ چه این تشخّص مدرک علمی باشد، چه تشخّص مالی و چه تشخّص معنوی. شعار او "الفقر فخری" است. او در آسمان، مستضعف نیست، چرا که خدا بر او منّت می گذارد. مستضعف، در زمین استضعاف دارد.. یعنی می خواهد درست و پاک زندگی کند، ولی شرایط برایش آماده نیست؛ می خواهد حرف حق بزند، نمی تواند؛ می خواهد گناه نکند، توسری می خورد و تنها می ماند.
مستضعف یعنی کسی که در دنیا شناخته شده نیست؛ نه به اسم و رسم ظاهری، بلکه کسی حقیقت وجود او را درک نمی کند. از این رو اولین مستضعف، خود امام زمان (عج) است؛ اگرچه در ظاهر، همه او را می شناسند، ولی کسی به حقیقت او معرفت ندارد!

هر کس برای خود شأنی (معنوی، علمی، مقامی، مادی و...) قائل شده و نمی خواهد از آن خارج شود، در حکومت امام جایگاهی ندارد!

باید از استکبار نفس و هوایت خارج شوی...


به مناسبت روزای زیبای ربیع الاول و شیرین شدن فضای هیئت، با کیک و شیرکاکائو از شما پذیرایی می شود

کیکشیرکاکائو


پی نوشت1: مطالب نوشته شده از کتاب "توهم در دیدار امام زمان" اقتباس شده است.

پی نوشت2: هیئت چکه چکه انتظار 31 هفته بعد در وبلاگ دوست خوبم فیلسوفچه (محاورات) برگزار خواهد شد.




موضوع مطلب :
پنج شنبه 89 اسفند 5 :: 7:28 عصر ::  نویسنده : مهتاب

دوشنبه روز میلاد پیامبر رحمت، محمد مصطفی (ص) بود. تصمیم گرفتیم این روز تعطیل رو بریم بیرون واسه گردش. صبح بلند شدم و وسایل رفتن مثل فلاسک چای و میوه و... رو برداشتم.... هوا آفتابی بود. حوالی 11 و نیم راه افتادیم....اول رفتیم سمت زاینده رود. چقدر هوا خوب بود. تو گفتی فعلا بساطمون رو پهن نکنیم تا نماز رو مسجد بخونیم و بعد مستقر بشیم. همین کار رو کردیم. با هم کنار آب نشستیم و پرنده ها رو نگاه کردیم... چقد خندیدیم. چقد خوش گذشت.

زاینده رود

نماز شد و رفتیم مسجد. بیرون که اومدیم بارون رحمت خدا مث چی می بارید. تو گفتی چقد قلب امام جماعت مسجد پاک بوده، همین الان دعا کردا!

سوار ماشین شدیم....دیگه بیخیال بیرون نشستن شدیم.بعد نهار گفتی می خوایم بریم تخت فولاد

چه جای خلوتی بود!... قبرستان قدیمی شهر اصفهان رو دیدیم.... همه قبرا قدیمی بودن، یه سریاشون حکاکیای قشنگی داشتن. رو یه سریاشون هر چی دقت کردیم نتونستیم چیزی بخونیم.

تو این بین آرامگاه علما و عرفا صفایی داشت... مخصوصا آرامگاه بانو امین.

تخت فولاد

دوست داشتم همون جا بشینم. احساس خوبی اون جا داشتم.... بانو امین عالم بزرگی بودن ولی مثل من یه زن بودن... این اشتراک تو جنسیت منو به اون جا مانوس تر می کرد.

بانو توهم مثل من همسری داشتی، زن زندگی بودی، بچه داشتی...ولی عجب همتی داشتی!! چه ارتباطی با خدا داشتی!... این وقتاس که می فهمم چقد عقبم!

گلزار شهدا هم حال و هوایی داشت....

گلزار شهدا

همه جا بوی عشق بود که می آمد...

عجب خوش گذشت گردش ما! چه خوب بود این روز عید! چه بهتر میشه اگه نزدیک بشیم، حتی ذره ای به این خوبان عالم...

آشپزی رو دوس دارم. دوس دارم غذاهای جدید رو امتحان کنم. ولی همه این غذاهایی که از تلویزیون و مجله و کتاب آشپزی یاد می گیرم، خوب نمی شن... با خودم گفتم بد نیست اگه آشپزی های تجربه شدم رو در اختیار دوستام قرار بدم. در ادامه در مورد غذایی که دیشب درست کردم، توضیح میدم.

 

 




موضوع مطلب :

بسم الله الرحمن الرحیم.
لا حول و لاقوة الا بالله العلی العظیم
و بار دیگر این اطمینان حاصل گردید که درخت طیبه انقلاب اسلامی ایران را بیمی از چرخ غدار نیلوفری و سبزک هرز نیست .بار دیگر منافقان کوردل پیراهن فتنه را تجدید کرده و با تلبس آن به بهانه حمایت از از مردم مصر روز 25 بهمن را عرصه فتنه و آشوب قرر دادند ... لیکن به مصداق و لا یحیق مکر السیئ الا باهله شر این مکر و حیله به خودشان بازگشت و بیش از پیش شرمساری و روسیاهی آقایان موسوی و کروبی و همراهان داخلی و خارجی شان رقم خورد. کوردلان برآنند که به خیال خام خود درخت برومند طیبه انقلاب را ضربتی سخت زنند یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم لیکن غافل از آنکه این اقدام آنان بی آنکه خود بفهمند نمایش اقتدار نظام توانمند جمهوری اسلامی خواهد بود و پیام والای آن را بیش از پیش بسط خواهد داد که و یأبی الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون ...ما وبلاگ نویسان سرویس پارسی بلاگ نیز همگام با ملت فهیم ایران اقدامات خائنانه آقایان کروبی و موسوی و همراهان آنان را که سعی در تضعیف نظام اسلامی داشته و منجر به شهادت دو تن از بسیجیان برومند این مرز و بوم و مجروحیت عده ای از هموطنانمان گردید را محکوم نموده و از آنجا که از سویی جزاء السیئة سیئة مثلها و از دیگر سو سران فتنه بارها و بارها نشان داده اند که مغز کوچک و همت ناقصشان را یارای درک کرامت و بزرگ منشی نظام اسلامی نیست از از مراجع محترم قضایی خاصه ریاست محترم قوه قضائیه حضرت آیت الله لاریجانی قاطعانه خواستار بازداشت و اشد محاکمه سران فتنه به اتهام فساد فی الارض هستیم.و براستی هیچ مصداقی جز مفسد فی الارض زیبنده آقای کروبی و موسوی نخواهد بود. بی تردید محاکمه سران فتنه و خلع لباس آقای کروبی و در نهایت اشد مجازات آنان، چشمان دوستداران نظام اسلامی را روشن ساخته و دسیسه های دشمنان دین را بیش از پیش نقش بر آب خواهد ساخت
وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ

 

پی نوشت:دوستان وبلاگ نویس ، به منظور محکوم کردن اغتشاشات جلبک ها این مطلب را در وبلاگشون قرار بدن.




موضوع مطلب :
پنج شنبه 89 بهمن 28 :: 8:9 عصر ::  نویسنده : مهتاب

 

 

کنکور

 

بالاخره پس از عذاب همسر و مادر و پدر و خلاصه همه نزدیکان (از این که هی گوشزد کنن"مهتاب درس خوندی؟ تو آخه امتحان داری")، امروز صبح امتحان کنکورمو دادم.....

این دو سه روز آخر حسابی درس خوندم (3-4 ساعت تو روز!)....تازه می فهمیدم درس خوندن چیه!!! آخه روزها می گذشت و از یه ساعت بیشتر نمی شد....

منم از اون آدرنالین دقیقه نود ره گذر، همیشه بهره مند می شم....اصلا به نظرم ارزش نداره آدم واسه کنکور، چند ماه زندگی شو هدر بده... همیشه از این دیقه 90 بودن راضی بودم.

2 سال پیش هم تو این رقابت کنکور شرکت کرده بودم.... با همین آدرنالین دقیقه نود و خوندن واسه کنکور تنها تو 15 روز تونستم نتیجه نسبتا خوبی بگیرم (قبولی تو دانشگاه سراسری اونم روزانه منتها تو تبریز)...

شاید همین جریانا باعث شد که امسال هم این جوری امتحان بدم!!!

شده سر جلسه ی امتحانای رسمی کارایی بکنین که مدام نگران باشین مراقب نبینتتون؟!

یواشکی کاغذ کوچولویی رو که مخصوص این کار اورده بودم، از کیفم برداشتم و سریع شروع کردم به نوشتن جوابایی که پاسخنامه م دادم!!....آخه من صبر ندارم تا اومدن جوابا صبر کنم و تازه اون موقع بفهمم امتحانمو چه جوری دادم!!...همین یه هفته هم خیلی صبر می خواد تا سنجش کلید رو اعلام کنه!!

فردا شب بالاخره پس از یه ماه دوری از خونه مون تو اصفهان، به این پایتخت تمدن و فرهنگ برمی گردم... دلم واسه دوستام تنگ شده... دلم واسه زندگی آروم بدون دغدغه درس تنگ شده....

 




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >>   >   


"بسا ابرهای بلا را از آسمان زندگی ام زدودی و ابرهای نعمت را بر من باراندی....." صحیفه سجادیه
صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 14
  • بازدید دیروز: 1
  • کل بازدیدها: 53584