نیم نگاهی به آسمون پنج شنبه 89 بهمن 28 :: 8:31 عصر :: نویسنده : مهتاب
بسم الله الرحمن الرحیم.
پی نوشت:دوستان وبلاگ نویس ، به منظور محکوم کردن اغتشاشات جلبک ها این مطلب را در وبلاگشون قرار بدن. موضوع مطلب :
بالاخره پس از عذاب همسر و مادر و پدر و خلاصه همه نزدیکان (از این که هی گوشزد کنن"مهتاب درس خوندی؟ تو آخه امتحان داری")، امروز صبح امتحان کنکورمو دادم..... این دو سه روز آخر حسابی درس خوندم (3-4 ساعت تو روز!)....تازه می فهمیدم درس خوندن چیه!!! آخه روزها می گذشت و از یه ساعت بیشتر نمی شد.... منم از اون آدرنالین دقیقه نود ره گذر، همیشه بهره مند می شم....اصلا به نظرم ارزش نداره آدم واسه کنکور، چند ماه زندگی شو هدر بده... همیشه از این دیقه 90 بودن راضی بودم.
2 سال پیش هم تو این رقابت کنکور شرکت کرده بودم.... با همین آدرنالین دقیقه نود و خوندن واسه کنکور تنها تو 15 روز تونستم نتیجه نسبتا خوبی بگیرم (قبولی تو دانشگاه سراسری اونم روزانه منتها تو تبریز)... شاید همین جریانا باعث شد که امسال هم این جوری امتحان بدم!!!
شده سر جلسه ی امتحانای رسمی کارایی بکنین که مدام نگران باشین مراقب نبینتتون؟! یواشکی کاغذ کوچولویی رو که مخصوص این کار اورده بودم، از کیفم برداشتم و سریع شروع کردم به نوشتن جوابایی که پاسخنامه م دادم!!....آخه من صبر ندارم تا اومدن جوابا صبر کنم و تازه اون موقع بفهمم امتحانمو چه جوری دادم!!...همین یه هفته هم خیلی صبر می خواد تا سنجش کلید رو اعلام کنه!!
فردا شب بالاخره پس از یه ماه دوری از خونه مون تو اصفهان، به این پایتخت تمدن و فرهنگ برمی گردم... دلم واسه دوستام تنگ شده... دلم واسه زندگی آروم بدون دغدغه درس تنگ شده....
موضوع مطلب :
دیگه روزای آخریه که وقت دارم واسه امتحان بخونم. آخه من چرا این جوریم؟!!! نمی تونم پای کتاب بشینم. این وبلاگم که حسابی واسه وقت کشی قلقلکم میده. می تونم موفق بشم اگه خود خدا کمکم کنه. خدایا یه اراده و همتی به من بده!!!
موضوع مطلب :
دیگه همه چی رو خریدم، مونده جوراب .....دلم می خواد زودتر امتحانم رو بدم. اون وقت با خیال راحت هر چی کتاب می رسه دستم واسه حج و ارتباط با خدا، بخونم. خدا کمک کنه بتونم از این سفر خوب بهره ببرم. خدا کمک کنه وقتی اون جا دعای سال تحویل رو می خونم، از ته دل باشه، مثل یه گدا (چرا مثل، گدایی مگه شاخ و دم داره؟!!!) ازش بخوام که سال 90 یه جورایی انقلابی باشه. یه موج دریا بیاد و هر چی بدیه با خودش ببره. خدا کمک کنه آقا و سرورم امسال بیاد. خدا کمک کنه امسال به مولام نزدیکتر بشم. موضوع مطلب :
خونه تکونیمو کردم... همه جا برق میزد...حالا که خونه تمیز شده، یه خورده که به هم می ریزه غصه می خورم....... مونده خونه تکونی چهار دیواری دلم....کاش می شد یکی کمکم می کرد این چهاردیواری هم سریع تر تمیز شه...
تو پست قبلیم از همسر گرام نوشته بودم........اومد پستم خوند.... گفت: این جوری چرا راجع به من نوشتی؟ دوستات فک می کنن من خیلی بهت زور میگم. گفتم: باشه... میرم ازت تعریف می کنم. خداییش آقاس. دستش درد نکنه چقد تو تمیز کردن خونه کمکم کرد. خدایا شکرت.
موضوع مطلب : پیوندهای روزانه پیوندها
صفحات وبلاگ آمار وبلاگ
|